حرفهایی برای گفتن...

  • ۰
  • ۰

کتاب

پادشاه آمورو گفت نه و تو که یک پزشک هستی نمیتوانی بفهمی که هیچ زمامدار عقیده به آزادی ندارد بلکه با این عنوان مردم را فریب می دهد تا اینکه بتواند خود حکومت نماید و من بمردم سوریه می فهمانم که باید آزاد شوند و آزادی را بدست نمی آورند مگر اینکه علیه مصر متحد باشند و وقتی سکنه سوریه متحد شدند و به تصور خودشان آزادی را بدست آوردند غافل از این هستند که برای من آزادی بوجود آورده اند تا اینکه بر آنها حکومت کنم و آنان باید مثل همیشه زحمت بکشند و خراح بدهند منتها در گذشته خراج را مصر از آنها می گرفت و بعد من از آنها خراج می گیرم و پیوسته به آنها می گویم که شما سعادتمند تر از تمام ملل جهان می باشید زیرا آزاد هستید و آنها نیز به همین عنوان واهی دلخوش می شوند. 

سینوهه تو نمیدانی که یک ملت مثل یک گله گوسفند است و باید او را به چیزی مشغول کرد تا اینکه بتوان بر او حکومت نمود و یکی از بهترین وسائل برای مشغول کردن ملت این است که باو بگویند تو آزاد هستی و برای این بوجود آمده ای که آزاد زندگی کنی و مردم چون عوام هستند هر چه بشنوند می پذیرند و آنرا حقیقت می دانند و عمده این است که آنقدر یک موضوع را در گوش مردم فرو بخوانند که در روح آنها جا بگیرد.


سینوهه - میکا والتاری - ترجمه ذبیح الله منصوری


پانوشت: دیر کشف کردم این کتاب رو

  • ۹۶/۰۵/۳۰
  • زینب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی