حرفهایی برای گفتن...

  • ۰
  • ۰

ای باران

دیشب فیلم "لاک قرمز" رو میدیدم آهنگ متنش "ای باران" از علیرضا قربانی بود، عجیب منو میبرد به گذشته، گذشته ای که یادم نمیاد کجاست و چیه، انگار که تکه ای از زندگیم محو شده و من دنبالش میگردم، اخ پاییز جان پاییز جان پاییز جان...نمیدونم عاشقی رو از تو یاد گرفتم یا نه ولی اخه مگه میشه باد چادرت رو برقصونه، صورتت از خنکی باد یخ بزنه، هوای ابری، برگای روی جاده و .... اخه مگه میشه با اینا عاشقی نکرد.. خوب جانم میبینی؟ از همیشه بهم نزدیکتری و از همیشه بهم دورتر.. کی فکرش رو میکرد؟ انقد نزدیک که صدای نفسهات تو گوشمه انقد دور که سرما همه ی وجودمو گرفته... راه های نرفته ی زیادی داریم خوب جان...

تا ماه شب افروزم پشت این پرده ها نهان است
باران دیده ام، همدم شبم یارِ آنچنان است
جان می لرزد که ای وای اگر دلم دیگر برنگردد
ماهم به زیر خاک و دلم در این ظلمت زمان است

  • ۹۶/۰۷/۱۲
  • زینب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی