حرفهایی برای گفتن...

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
"من او را دوست داشتم" نوشته "آنا گاوالدا"
اول اینکه حضور یه زن تو تمام کلمات کتاب حس میشد هر کلمه ش رو که میخوندم بهم یادآور میشد که یه زن اینا رو نوشته، فرقه خیلی زیاد فرقه بین نوشته ی زن و مرد
قطعا عنوان کتاب جذابیتی نداشت که منو به سمت خودش بکشونه، مخصوصا که شدیدا رمان های عشق و عاشقی و من بمیرم و تو بمیری ایرانی رو یادم مینداخت.. اما اینطور نبود.. رمان کاملا عاشقانه بود اما فضای عشق متفاوته توش، مخصوصا توی جامعه ی ایرانی و فرهنگ ما شاید کمتر جایی داشت... 
عشق؟ اونم برای یه آدم متاهل؟ استغفرالله...
اما وجود داره، چه ما قبول داشته باشیم چه قابل درک باشه چه قابل پذیرش تو جامعه ی ما باشه یا نه این اتفاق میوفته ... داستان قشنگه، تصمیم گیری ها تامل برانگیزه، چالش برانگیزه ، به فکر وادارت میکنه، که چی درسته؟ چه انتخابی درسته؟ انتخاب بین آبرو و وجدان و شهرت و مسئولیت با عشق ... کفه ی ترازو کدوم سمت سنگین تره؟ آدمی که خانواده ش رو رها میکنه برای اینکه مدیون احساسات خودش نباشه یا آدمی که تمام عمر حسرتی رو به دوش میکشه و مسئولیتی رو که قبلا قبول کرده همچنان ادا میکنه... چی درسته؟ کدوم کار کمتر اشتباهه؟ چی باعث میشه که تو این شرایط قرار بگیره یه آدم؟ راه درمان چیه؟ مگه نه اینکه درمان عشق فقط معشوقه؟ و درمان عذاب وجدان چیزی نیست...
بعضی سوالا هرگز جواب داده نمیشن...
  • زینب
  • ۰
  • ۰

تقسیم

قطعا دنیا تقسیم میشه به دو دسته

دسته ی اول تو
دسته ی دوم کسانی که تو نیستن که نیستن..
  • زینب
  • ۰
  • ۰

معادله

گر نیایی بی گمان، از عشق

ایمان می رود...

  • زینب