حرفهایی برای گفتن...

  • ۰
  • ۰

معدنچی های گلستان

من احساساتی ام ، خیلی ، خیلی خیلی زیاد، معنی کلمه تسلیت رو نمیفهمم اصلا، درکش نمیکنم اصلا. دلی که درد داره تسلیت به کارش نمیاد، تسلیت یه کلمه ست به زبون آوردنش هیچ تسلی ای نداره واسه م، دلی که درد داره فقط درمانش دلداره

من معنی انتظارو میفهمم، معنی مادر بودنو میفهمم، معنی تنگنارو میفهمم..

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...

امان از دل مادری که انتظار بچه ش رو میکشه، ای خدا عظمتتو شکر، نمیشه کاری کنی برای دل مادرا؟ تو که همه کار ازت بر میاد، میشه کاری کنی معدنچی ها از عمق 1800 متری زنده بیرون بیان؟ انتظار سخته خدا، هیچ مادری رو با بچه ش امتحان نکن...

  • ۹۶/۰۲/۱۴
  • زینب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی